به گزارش دنیای موسیقی- زینب زارع: هنر هفتم خیلی زود با موسیقی هم ارتباط نزدیکی برقرار کرد. شاید بتوان نقطه عطف تاریخ سینما و تولد موسیقی فیلم را از یکدیگر جدا ندانست و این بازمیگردد به روزی که برادران لومیر اولین نمایش عمومی خود را برگزار کردند. در ۱۸۹۵ میلادی آنها عدهای را برای تماشای نمایش خود در پاریس دعوت کردند. به هنگام نمایش از یک پیانیست هم دعوت شده بود و این نوازنده کارش اجرای موسیقی در پسزمینه فیلم بود. شروع همزمان موسیقی به نمایش فیلم کمک میکرد تا جمعیت رفته رفته سکوت اختیار کنند و متوجه تصاویر روی پرده بشوند. پس از استفاده لومیرها اجرای موسیقی همراه با فیلم رواج پیدا کرد اگرچه ارزشمندی موسیقی برای تکامل این پدیده هنوز به قدر کافی احساس نمیشد.
کار همراهی موسیقی با تصاویر روی پرده به اشکال مختلف با توجه به میزان تخصص افراد تفاوت میکرد. هر چه نوازندگان تبحر بیشتری داشتند کارایی آنها در هماهنگی با تصاویر روی پرده بیشتر میشد. در بسیاری از سالنهای نمایش در دوران صامت از دستگاههای بزرگ ارگ استفاده میشد که عموماً علاوه بر تقلید صدای بعضی از سازها، اصوات دیگری مثل صدای بوق، صدای سوت قطار و… را نیز به وجود میآورد و بالاخره در فاصله زمانی کوتاهی میزان تقاضا به حدی بالا رفت که دستاندرکاران موسیقی فیلم با کمبود قطعات موسیقی مواجه شدند تا آنجا که آنها به دست بردن در ساختار قطعات کلاسیک و برخی تغییرات در آنها مبادرت میکردند که بسیاری از اوقات نتیجه خوشایندی برای این شاهکارهای موسیقی در پی نداشت. سرانجام در سال ۱۹۲۷ برادران وارنر اولین فیلم ناطق را به دنیا عرضه کردند و سیر تحولی نوین در تاریخ سینما رقم خورد.
سینما در کشورهای اسلامی هم بسیار مورد توجه قرار گرفت و خیلی زود مخاطبان بسیاری را به سمت پرده نقرهای جلب کرد، اما مصر، ایران و ترکیه کشورهایی بودند که در آنها مردم خیلی زود با سینما ارتباط برقرار کرده و دل به آن سپردند. موضوعی که هنوز هم میتوان آن را مشاهده کرده و دید سه ضلعی متفاوت ایران، مصر و ترکیه با سینما بوده و ماندهاند و البته در توجه به موسیقی فیلم هم شرایطی متفاوت از هم گذراندهاند.
سینمای موزیکال مصری
روزی روزگاری نهچندان دور مصر پررونقترین سینما در میان کشورهای اسلامی را داشت، سینمایی که هر چند پررونق بود، اما رنگ و بوی اسلامی نداشت. توسعه سینمای مصر، در قرن بیستم، به حدّی بود که آن را در کنار کشورهایی مانند هند، مکزیک و برزیل قرار داد. سینمای مصرهم مانند سینمای دهه ۵۰ ایران بهشدت وابسته به موسیقی است. در بسیاری از فیلمهایی که مقاصد تجاری را دنبال میکنند در واقع فیلم بهانهای برای نمایش صحنههای ساز، آواز و رقص عربی است.
محمدرضا آزادهفر مدرس دانشگاه دراینباره میگوید: تا دهه ۷۰ شمسی سینمای مصر و سینمای ایران پرقدرتترین سینمای جهان اسلام بود با این تفاوت که سینمای ایران گاهگاهی نگاهی به فیلمهای تفکرانگیز و دنیای مستند نیز داشت. جز سینمای مصر که توسط ایتالیاییها پایهگذاری شد و سپس جایگاه نسبتا مستقلی گرفت و تا حدودی الجزایر و در حد کمتر کشور مغرب، ما با سینمای قابل توجهی در کشورهای عربی مواجه نیستیم.
او ادامه میدهد: ژانر غالب در سینمای مصر ملودرام است. این ژانر، هم پیش از انقلاب ۱۹۵۲ هم پس از آن، بیشترین تولیدات سینمایی مصر را دربر میگیرد و پیشبینی میشود پس از انقلاب ۲۰۱۱ نیز بیشترین توجه بازار سینمای مصر معطوف به آن باشد.
به گفته این پژوهشگر، عشق عنصر غالب همه فیلمها در این ژانر است که با چاشنی اغفال، تجاوز، بیعفتی، زندان، قتل، خودکشی و دیوانگی همراه میشود. این عناصر در قالب شخصیتی که ترحم تماشاگر را برمیانگیزد به بیننده عرضه میشود. آوازهای عربی و رقص به صورت زائدالوصفی در ژانر ملودرام و کمدی استفاده میشود. آهنگسازان موسیقی فیلمهای مصری ازگروههای سنتی عربی با عنوان «تخت»، که در مصر به وفور دیده میشود، خیلی بهندرت استفاده میکنند.
شنیدن به جای دیدن
آزادهفر به نکته جالبی درباره موسیقی فیلمها در مصر اشاره کرده و میگوید: آنچه بیش از هر نوع موسیقی دیگر در فیلمهای مصری شنیده میشود، قطعات و آوازهای کوتاه با سازبندی و هارمونی غربی است که متناوبا در بخشهای مختلف فیلمها قرار میگیرد. علل گرایش تماشاگران عرب به فیلمهای موزیکال، از همان آغاز پیدایش سینما در مصر را باید در عادت فرهنگی و وضعیت اجتماعی آنها جستوجو کرد. به طور کلی، میتوان گفت مخاطبان عرب از نظر فرهنگی، بیش از آن که عادت به دیدن داشته باشند، عادت به شنیدن دارند.
سیاست همواره بر سینما تاثیرگذار بوده است، این اتفاق امروزه امری عادی تلقی میشود و ساخت فیلمهای سیاسی با صرف هزینههای هنگفت از سوی دولتهای غربی را بارها شاهد بودهایم. آزادهفر نقش سیاست در سینمای کشورهای مسلمان مستعمره را این گونه بررسی میکند: میتوان به شرایط سیاسی کشورهای عرب، بهویژه مصر، مغرب، و بسیاری کشورهای دیگرشمال آفریقا اشاره کرد. مستعمره بودن همواره وضعیت روحی خاصی را به مردم تحمیل میکند و موسیقی و رقص یکی از راههای فائق آمدن به تلخکامیهای استیلای استعمار بر ملت است. ملتها، در شرایط جنگ و مستعمره شدن، گرایش بیشتری به فرهنگ اصیل خود مییابند و در درون مردم گونهای همبستگی ایجاد میشود.
او ادامه میدهد: سینمای عربی ترجیح میدهد بیشتر به برانگیختگی احساسات بپردازد تا به واقعیات. این گفته تا حد زیادی درباره موسیقی نیز مصداق دارد. موسیقی همیشه ارتباطی عمیق و تنگاتنگ با زندگی عاطفی مردم عرب داشته و فقط موسیقی صوفیان است که به نوعی مسیری متفاوت را طی میکند. یک موسیقیدان یا خواننده عرب، علاوه بر اجرای موسیقی در مدهای متفاوت و غیرقابل پیشبینی، قادر است احساس شنوندگان را طوری برانگیزاند که حین اجرا، با فریادهای مشتاقانه او را همراهی و به این ترتیب از او قدردانی کنند.
در هر صورت سینما این روزها در کشورهای عربی به موضوع مهمی تبدیل شده است و به گفته آزادهفر اکنون بیش از پانصد شبکه عربزبان و هزاران سالن سینما در دنیا که به صورت تلویزیونی، ماهوارهای و سینمایی برای عربزبانان دنیا به شکل بیست و چهار ساعته در حال پخش برنامه هستند، فیلم و سریال به زبان عربی را به یک موضوع استراتژیک رسانهای تبدیل کردهاند.
ایران و مصر بعد از انقلاب
یک انقلاب، سینمای ایران را اعتلا میبخشد و یک انقلاب دیگر سینمای مصر را به افول میکشاند، آنقدر که حالا کشور ترکیه درصدد این باشد که جای مصر را بگیرد و در میان کشورهای مسلمان با هنر سینما شناخته شود، هر چند ترکیه هم در فیلمها و سریالهایش تنها سایهای نحیف از دین را به نمایش میگذارد و اسلام نمود واقعی در اغلب فیلمهایش ندارد. آزادهفر در این باره توضیح میدهد: در مصر پس از انقلاب، سینما رونق خود را از دست داد و امروزه سالهای کمفروغی را طی میکند، اما برعکس در ایران در دو دهه اول پس از انقلاب، سینمای ایران شاهد رشد کیفی زیادی شد و بهتدریج جای خود را در محافل سینمایی دنیا پیدا کرد. به همین نسبت موسیقی فیلم نیز شاهد رشد چشمگیری شد.
او ادامه میدهد: موسیقی از این دوران به بعد کمتر جلوی دوربین دیده شد، لیکن نقش مهمی را در همراهی صحنههای مختلف بازی میکرد. پس از انقلاب آهنگسازان موفق شدند در ژانرهای مختلف سینمایی اعم از جنگی، جنایی، اجتماعی و حتی سینماحقیقت و مستند آثار ماندگاری را به دنیای هنر عرضه کنند.
اما آیا امروز سینمای ایران هم مانند سینمای مصر دوران افول خود را میگذراند؟ آزادهفر در پاسخ به این سوال میگوید: موفقیت و درخشش سینمای ایران تا ابتدای دهه ۸۰ شمسی نیز پابرجا بود تا آن که دوران افول سینمای هنری در ایران آغاز شد و به تبع آن موسیقی فیلم نیز به کلیشههای قدیمی روی آورد. از این دوران مهمترین نقش موسیقی فیلم «آواز تیتراژ» شد. از این دوره آواز تیتراژ دو نقش اساسی را به عهده گرفت. نقش اول استفاده از افرادی بود که قبلا به عنوان ستاره پاپ درآمده بودند و صدای آنها در حاشیه فیلم و تیتراژ، تضمینکننده گیشه بود و نقش دوم معرفی جوانهایی که تهیهکننده با استفاده صدای آنها درصدد پوشش دادن بخشی از هزینهها توسط سرمایهگذاران روی آینده هنری آن جوان جویای نام بود.
او تاکید میکند: بعد از انقلاب مصر و کم شدن توجه به سینمای مصر و رشد روزافزون تولیدات تلویزیونی در کشور ترکیه، شاید بتوان گفت ترکیه خواهان آن است که در آینده نقش سینمای مصر در بازار کلان سینمای کشورهای اسلامی را اشغال کند.
هرچند اکنون در حوزه کشورهای اسلامی بیشتر نام ترکیه شنیده میشود، اما آزادهفر این امید را هم دارد که سینمای ایران بتواند دوباره به روزهای اوج خود بازگردد و در برابر ترکیه قدعلم کند. اتفاقی که در دهه ۹۰ سینمای ایران هم رخ نداد و موسیقی سینمای ایران شرایط و امکاناتی برای بازگشت دوباره به اوج را نداشت، امکانی که البته سینمای مصر هم از آن بیبهره مانده و ترکیه هنوز هم این فرصت را دارد که در کشورهای منطقه جایگاه داشتن بهترین موسیقیهای فیلم را از آن خود کند.