شما اینجا هستید

اخبار » قصه احساس نسل ها در ویولن یاحقی

به گزارش دنیای موسیقی- رضا مهدوی: غم فقدان استاد را این خاطره تسكین می‌دهد كه از خواندن آن چقدر خوشحال شده بود. با همه محبوبیتی كه داشت، گاهی به فكرش می‌افتاد كه دیگر فراموش شده و مردم او را از یاد برده‌اند. درحالی‌كه اصلاً چنین نبود. چند روز بعد از چاپ این مقاله، گفت: «احساس می‌كنم هنوز بین مردم هستم، زنده‌ام و مثل دوره جوانی‌ام دوستم دارند!» رسم او چنین بود و هرگاه لازم می‌دید به من افتخار می‌داد و از برنامه‌های رادیویی گرفته تا نوشتجات و دیگر مباحثی كه حول و حوش موسیقی در كشور بود ضمن راهنمایی و تذكر، درد دل می‌كرد و من از جان و دل می‌شنیدم و بسیار خاطره‌های خوب از استاد نابغه داشتم كه فكر می‌كنم بخش مهمی از تاریخ موسیقی معاصر مدیون او باشد.

این یادداشت را تغییری نداده‌ام. تاریخ‌ها هم همان‌طور كه بود حفظ شده‌اند. می‌خواستم همان‌طور باشد كه استاد یاحقی خوانده بود و از خواندنش ابراز رضایت می‌كرد. بدون هیچ خویشتن‌خواهی، خوشحالم از اینكه دقایقی، آن هنرمند بزرگ را شاد و راضی یافتم. هیچ‌گاه اهل غیبت نبود و برای همه احترام قائل بود. او حق داشت منزوی باشد و چاره‌ای هم نداشت، چون نامردمان این دیار را هم خوب می‌شناخت و نمی‌خواست با دیدن افراد هزارچهره و بی‌حقیقت، درون خود را كور و تلخ كند. همان افرادی كه چه شخصی و چه سازمانی، در زمان حیاتش به دیدنش نمی‌رفتند. شخصیت او و موسیقی او را با كلمات موهن و نیش‌دار توصیف می‌كردند و حتی به خود بنده نیز بارها گوشزد می‌كردند كه تو را چه كار با…؟!، در صورتی كه روز تشییع جنازه‌اش، برای ایستادن زیر تابوت و عكس انداختن و خودنمایاندن، از هم سبقت می‌گرفتند و برخی برای برگزاری و بزرگ‌داشتش سر از خود نمی‌شناختند و تنها دغدغه‌ای كه داشتند، مطرح كردن نام خود و یا مدیریت‌های دوروزة خود با خرج كردن پنجاه سال حیثیت هنری استاد یاحقی بود.

۴۷ سال قبل، رأس ساعت معینی كه تكنوازی «پرویز یاحقی» (پرویزصدیقی پارسی) هفده‌ساله در رادیو تهران به‌طور زنده و مستقیم پخش می‌شد، جریان برق شهر ضعیف می‌شد. هركسی كه عشق‌ِ موسیقی داشت، پای رادیوی ترانزیستوری می‌نشست و گویی كل مردم شهر، گوش به قصّة شیدایی و شوریدگی نوازندة جوانی می‌سپردند كه ظرافت پنجة استادان را داشت و احساس پ‍ُرشور نوازندگان كولی را! چند سال پیش از آن، وقتی كه تك‌نوازی آن طفل خردسال از رادیو پخش شده بود، دوستداران استاد حسین یاحقی با اتومبیل‌هایشان بیرون ساختمان رادیو صف كشیده بودند. بعضی به خیال اینكه نوازندة برنامه «حسین خان» است و می‌شود بعد از پایان برنامه او را دید و عده‌ای هم از اول می‌دانستند كه نوازنده كودكی خردسال است و آمده بودند كه این اعجوبة دوران را از نزدیك ببینند. كسی كه قرار بود در سال‌های بعد نام «ویولن» در موسیقی ایرانی با نام او به یاد بیاید و به نقطه‌ای برسد كه دیگران آرزو كنند مثل او بنوازند و مثل او با احساسات مردم سروكار داشته باشند.

پرویز یاحقی شاگرد مستقیم دایی خود، استاد حسین یاحقی است. استادی كه نامش در كنار صبا و محجوبی با احترام برده می‌شد. دست زمانه، نام حسین خان را زیر پرده‌ای از غبار فراموشی از یادها برده است، و دریغ…! حسین یاحقی نوازنده‌ای بی‌نظیر و آهنگسازی كم‌نظیر بود. او برای پرورش نبوغ خواهرزادة جوانش استادی و پدری كرد. زیر سایة تربیت او بود كه پرویز خردسال آن‌همه زود به شكفتگی هنری خود رسید. اما استاد درونی‌ِ پرویز جوان، دلش بود و احساسش. او موسیقی را زیر سایه حسین خان، صبا و محجوبی یاد گرفت ولی حرف‌هایش (و روشی كه حرف‌هایش را بیان كرده) تنها كار دل خویش است. او نوازنده‌ای است كه حساسیت و غریزة خود را خوب می‌شناسد و با مخاطبانش ارتباط زنده و نزدیك دارد. بیش از سی سال، رگِ حساس دوستداران موسیقی ایرانی در دست او بود و هنوز هم هست. از رادیوپیام فعلی با شنوندگان نسل جدید گرفته تا حداقل بین آدم‌هایی كه با موسیقی او بزرگ شده‌اند و از كارهای او خاطره‌های پ‍ُرشور دارند.

پرویز یاحقی آهنگسازی را هم از سن كم شروع كرد. وقتی كه هنوز به ۲۵ سالگی نرسیده بود، آهنگ‌هایش حال و هوای كارهای حسین خان و مرتضی خان را داشت. از آن به بعد هم در نوازندگی و هم آهنگسازی شیوة شخصی‌اش را پیدا كرد. او هم‌اكنون تك‌نوازی‌هایی از حسین خان دارد كه در دسترس دیگران و حتی آرشیو رادیو نیست و علاقه‌ای هم به پخش آن ندارد! از آن به بعد هم در نوازندگی و هم در آهنگسازی، شیوة شخصی‌اش را پیدا كرد. مطمئناً اگر مردم صدای ویولن حسین خان را بشنوند قطعاً سطح توقعشان از پرویز خان به گونه‌ای مطلوب‌تر خواهد بود. عده‌ای كارهای قدیمی‌تر او را بیشتر دوست دارند و عدة بیشتری كارهای جدیدترش را و آن ملودی‌های پ‍ُرخاطره و از یادنرفتنی آهنگ‌هایی مثل «می زده»، «بعد از آن شب بی‌خبری»، «ای امید دل من كجایی»، «ای بهار نو رسیده» و… او هم مانند «علی تجویدی»، «حبیب‌الله بدیعی»، «همایون خرّم» و «اسدالله ملك»، شهرت نوازندگی و شهرت آهنگسازی را با هم دارد. به‌طوری‌كه مشكل می‌شود گفت كدامشان بیش از دیگری است.

پرویز یاحقی، كارهای گوناگونی را در موسیقی آزموده است؛ نوازندگی در اركستر، سرپرستی اركستر، آهنگسازی و بداهه‌نوازی كه هنر اصلی او است. صدها ساعت نوار خصوصی از هنرنمایی‌های او در این چهل سال ضبط شده كه دوستدارانش با دل و جان از آن‌ها نگهداری می‌كنند. اوج قریحه و ذوق نوازندگی او در لحظه‌هایی است كه به‌تنهایی با همراهی نوازندگان همدل و هم‌زبان از خود بیخود می‌شود و جمله‌هایی را بداهتاً خلق می‌كند كه آن‌ها را باید تنها از پنجة پرویز شنید و در دست نوازنده‌های دیگر، دارای آن لطف و گرمی نیست. این است نقش مهم احساسات شخصی هنرمندِ مسلط در كار خود، و ال‍ّا رسیدن به تكنیك خوب و قوی، كار چندان مشكلی نیست. مشكل وقتی است كه قرار باشد موسیقی پُرحال و مؤثر خلق شود. موسیقی‌ای كه ولو فقط در دو جملة كوتاه، در دل شنونده تأثیر بگذارد. پرویز یاحقی لحظات زیبای زیادی را به این ترتیب خلق كرده است. كارنامة او پر از این لحظات است. نوازندگان مسلط و مط‍ّلع و توانایی هستند كه خیلی امتیازها دارند، ولی در خلق چنین دقایق پ‍ُرشوری، توانایی لازم را ندارند و با پرویز یاحقی هم در تكنیك، استیل و نوع آرشه‌كشی و انگشت‌گذاری قابل مقایسه نیستند چه رسد به خلق بداهة اثری.

وقتی كه انقلاب شد و موسیقی به گوشة خاموشی نشست، پرویز یاحقی، تازه ۴۳ سالگی را تمام كرده بود. رسیده به قلّة پختگی، به قول یكی از ترانه‌سرایان بزرگ، تازه اول گفتن حرف‌هایش با ساز و دل مردم بود. او هم مثل بقیة هنرمندان معروف، دچار بی‌مهری و خانه‌نشینی شد. این انزوا به نفع خودش بود یا نه، معلوم نیست. ولی به ضرر مردم تمام شد و نسل امروز با صدای ویولن پرویز یاحقی آن‌چنان كه باید آشنا نیست و افراد چهل سال به بالا از او خاطره دارند. شش نوار كاستی كه از او به بازار آمده بیشتر از كارهای قدیمی او است. یك آلبوم هم همراه تنبك محمد اسماعیلی در دو سال اخیر روانة بازار آمریكا كرد كه بعداً از آنجا به ایران آمد و به فروش رسید!! هركدام از این آلبوم‌ها زیبایی‌های زیادی دارند ولی درخشان‌ترین لحظه‌های خلاقیت او در آن‌ها نیست و بایستی از آرشیو رادیو آن‌ها را جست‌وجو كرد. آدم‌هایی كه او را خوب می‌شناسند، می‌دانند كه زندگی او بدون موسیقی اصلاً امكان ندارد. اگر موسیقی را از او بگیرند، مثل ماهی بر خاك افتاده خواهد شد. یاحقی به خاطر هنر از خیلی نعمت‌های روزمرة زندگی محروم شد و تلخی این محرومیت را از سال‌های نوجوانی تجربه كرد و در سنین اوج شهرتش، وقتی مجبور شد بین یگانه‌یار مهربانش و هنرش، یكی را انتخاب كند، بدون تردید هنرش را انتخاب كرد. بعد از انقلاب اسلامی نیز چنین بود و وطن خود را رها نساخت و با مشكلات و بی‌مهری‌ها دست و پنجه نرم كرد. كه گفته‌اند: «با دلِ خونین، لب خندان بیاور همچو جام.» برای همین است كه ساز او نوای دردهای او است و نسل‌ها، قصّة غم‌ها و شادی‌هایشان را در ساز او جست‌وجو می‌كنند.

از پرویز یاحقی شاگرد قابلی نمی‌شناسیم. شاید چنین كسی هست و داخل كار حرفه‌ای موسیقی نیست. شاید یاحقی مثل برخی از موسیقی‌دانان برجسته حوصله شاگرد تربیت كردن را نداشته است. می‌دانیم كه درس دادن، با شاگرد تربیت كردن و هنرمند پروردن متفاوت است. استاد صبا شاگرد و هنرمند می‌پروراند ولی استاد محجوبی فقط درس می‌داد. نوازندگان پ‍ُرشور و خلّاق معمولاً حوصلة تدریس ندارند. عجیب نیست اگر یاحقی هم چنین بوده باشد. از یاد نبریم كه شیوة نواختن او كه این‌همه شهرة آفاق شده، بیشتر یك نوع برداشت شخصی و فردی است، نه سبك و شیوه‌ای كه قابل تدریس باشد. یاحقی شاید هم خودش نتواند نحوة نواختنش را تحلیل كند ولی می‌داند كه چطور بنوازد و در این چهل و اندی سال، هركس خواسته ویولن بزند، خواسته یا ناخواسته تحت تأثیر لحن خاص نوازندگی او بوده است. اما هیچ‌كس پرویز یاحقی نشده است. اگر قرار باشد كه جمله‌پردازی‌ها، كرشمه‌ها و شیرین‌كاری‌های نوازندگی او را معیار قرار بدهیم، به نتیجة تعجب‌آوری برخورد می‌كنیم و آن وجود نوازندگان جوانی است كه از او تقلید می‌كنند و گاهی از خود او هم این كارها را روانتر انجام می‌دهند! ولی این واقعیت بدین معنی نیست كه آن‌ها از پرویز یاحقی ظاهراً بهتر می‌نوازند. پس رمز كار یاحقی فقط در فوت و فن‌هایش نیست. در نوع ابراز احساس و آن حال شوریده‌ای است كه محصول شخصیت او است و به خود او تعلق دارد. به یك معنی، از تمام آن‌ها كه از پرویز یاحقی بهتر ساز می‌زنند، هیچ‌كدام نمی‌توانند به‌خوبی او ساز بزنند! فقط یاحقی است كه می‌تواند مثل یاحقی بنوازد.

دو دهه است كه روی هیچ صحنه‌ای ظاهر نشده. بیست سال است كه صدای سازش و نوای آهنگ‌هایی كه ساخته، به گوش ملت ایران نرسیده است. یاحقی از مرز شصت سالگی گذشته و سال به سال منزوی‌تر شده است. حالا حتی دوستان نزدیكش هم نمی‌توانند او را به‌راحتی پیدا كنند. آثار گذشت سال‌های پ‍ُرماجرا بر سروصورت او اثر خودش را گذاشته و فقط نگاهش است كه پیر نشده است. همچنان زیرك و درخشان و همچنان حساس و تودار است. بیش از همه، تنهایی را ترجیح می‌دهد و ویولنش را و پیانویش را كه سعی می‌كند به سبك مرتضی خان به یاد دوران قدیم بنوازد و به یاد استادانش اشك بریزد. هنوز هم با اشتیاق كتاب می‌خواند. روزنامه‌ها را با دقت تور‌ّق می‌كند و بهترین فیلم‌های برجسته سینمای اروپا و آمریكا را می‌بیند و تحلیل می‌كند. هنرمند جوان چهل سال پیش كه خبرنگار حرفه‌ای روزنامه و گزارشگر رادیو تهران هم بود، حالا مرد جاافتاده‌ای است كه دنیا را گشته و گوشة ایران را به دنیا نبخشیده است. او می‌توانست (و هنوز هم می‌تواند) در بهترین وضعیت زندگی در هرجای دنیا كه دلش بخواهد زندگی كند. عاشقان هنر او از هر طبقه و منصبی، در همة كشورهای دنیا هستند و هرجا كه فرود بیاید، سروپایش را زر می‌گیرند و گ‍ُل‌باران می‌كنند. ولی او تلخی‌های وطن را به شیرینی غربت نفروخته و نخواهد هم فروخت.

یاحقی در جوانی، مورد احترام هنرمندان بزرگ و مشهور قدیمی بود. صبا و محجوبی و ورزنده با او ساز می‌زدند، ادیب خوانساری به او افتخار همراهی آواز می‌داد و بدیع‌زاده او را بسیار ستایش می‌كرد. شاعران برایش شعرها گفته‌اند و در جوانی شمع جمع هنرمندانی بود كه او را از جان و دل دوست داشتند. حافظة یاحقی پر از خاطرات زیبایی است كه اگر بنویسد، بسیار خواندنی است. از روزگارانی كه با داریوش رفیعی بوده و یا چگونگی آموزش در محضر دایی خود و… این كار را او می‌تواند انجام دهد به شرط حوصله و وقت، چراكه اهل مطالعه است و با نوشتن بیگانه نیست. این امتیاز را همه‌كس ندارد و او هم به داشتن آن تظاهری نكرده است. اگر یاحقی، چند ساعتی را به جای آرشه، قلم در دست بگیرد، دوست‌دارانش و تاریخ موسیقی را لذتی دیگر نصیب شده است.

عمر فعالیت هنری پرویز صدیقی پارسی كه از روی ارادت به استادش نام خانوادگی او را برگزید، از مرز پنجاه سال گذشت، اسم او در خاطرة موسیقی ما حكّ شده و حتی دشمنان او هم به استعداد و ذوق خاص او معتقدند. سه نسل پشت سر هم با صدای ویولن پرویز یاحقی عاشق شده‌اند و زندگی كرده‌اند. لاجرم او دشمنی هم به معنای واقعی كلمه نمی‌تواند داشته باشد. در ویولن یاحقی، ناله‌های یك كولی سرگردان در پنجه‌های یك استاد موسیقی است. در حقیقت پرویز یاحقی روح ویولن ایرانی در چهل سال گذشته است. دلم می‌خواهد نقطة پایان این یادداشت، جمله‌ای باشد كه او در فقدان دوستش محمودی خوانساری نوشته است: «اگر تجلیلی كه بعد از مرگ هنرمندان می‌شود. در زمان حیاتشان می‌شد، هرگز نمی‌مردند.»

شما هم می توانید دیدگاه خود را ثبت کنید

کامل کردن گزینه های ستاره دار (*) الزامی است -
آدرس پست الکترونیکی شما محفوظ بوده و نمایش داده نخواهد شد -

دنیای موسیقی | آخرین خبرها از دنیای موسیقی